چرخهی دمینگ
از این روش میتوان در مراحل مختلف انجام کار استفاده نمود و هر کاری را پس ازاجرا دوبارهنگری، اصلاح و بهبود بخشید. البته مفهوم کیفیت در دهههای اخیر تغییرزیادی کرده و از وظیفهی تخصصی یک بخش کارکردی بهوظیفهی فراگیر و سازمانیتبدیل شده است. توجه بهکیفیت و بهبود آن در تمامی فرایندها و فعالیتهایسازمانی از هدفگذاری خدمات پس از فروش، گسترش یافته است. کیفیت محصولنهایی یا خدمات ارائه شده، تجمع مشخصات کیفی مراحل و فرایندهای جامعسازمانی قلمداد میگردد.
TQM و مدیریت فرایندمدار در مدرسه ،
مدارس بهعنوان یک سیستم اجتماعی، از طریق ورودیها و فرایندها،دانشآموختگان را بهجامعه تحویل میدهند پس باید بهفرایندها مدیریت نمود یعنیبر تمامی فعالیتهایی که در مدرسه صورت میگیرد، با این هدف که بدون داشتنبازرسیهای مکرر در طول انجام کار، خطاها را مشخص و برطرف کرد تا در کیفیتمحصول بهبود مستمر حاصل شود.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که محصول چیست؟ آیا محصول(نتایج واسطهای) و یا حتی برونداد نهایی آموزش است یعنی نمرههای کسب شده درطول سال دانشآموزان، تعداد فارغالتحصیلان، تعداد کسانی که گواهینامه دریافتکردهاند؟ اگر بهآموزش از دیدگاه فراسوی کلان بنگریم، باید سعی در بهبود پیامدهادر جریان آموزش نماییم. نباید بهبود کیفیت را بهنتایج خرد و کلان محدودکرد، بایدافزایش اثرات اجتماعی دانش آموختگان را موردنظر قرار داد و در نهایت هدف ازبهبود کیفیت در مدرسه را در افزایش خودکفایی فردی، اعتماد بهنفس، اتکا بهخود درسطح جامعه و خودگردانی افراد دنبال کرد.
1-3) نقش مدیران در بهبود کیفیت آموزش
برای بهبود کیفیت و بهسازی آموزش، از طریق بهبود فرایندهای مدرسه، اولینموضوعی که مطرح میشود نقش مدیران مدارس در بهبود مستمر کیفیت و تکیه برفرایندها است که نقشی بسیار شاخص است زیرا که عامل اصلی کنترل افراد، فرایند یاسیستم است. مسؤولیت فرایند نیز با مدیریت است. تقریبٹ همیشه این مدیریت استکه در آموزش کارکنان ناتوان است. مواد و ابزار نامناسب برای کار فراهم میکند،بهطراحی ضعیف از فرایندها اقدام میکند و از افراد انتظار دارد که در شرایط بد کارکنند اما وقتی کارکرد ضعیف است، همین مدیران خشمگین میشوند (همان منبع).
پس ابتدا باید مدیران نقش خود را در بهبود مستمر کیفیت و انجام بهتر فعالیتهابپذیرند. برای این کار باید آموزش مستمر و مداوم برای مدیران وجود داشته باشد.این آموزشهای مستمر میتواند باور مدیران را در مورد مدیریت سنتی تغییر دهد وآنان با رویکردی نو بهبازاندیشی، بازسازی و بازآفرینی آموزش بپردازند. در جهتمدیریت فرایندمدار باید از شعار معروف مدیریت کیفیت جامع بهره جست و آنایجاد رضایت در مشتری است. باید فعالیتهای مدرسه در جهت ایجاد رضایت وپویایی و نشاط مشتریانشان که همانا فراگیران هستند، باشد. البته در عین تمرکز بردانشآموزان در مدیریت فرایندمدار رضایت همهی کارکنان مدرسه بهویژه معلمانمورد توجه است.
2-3) اصول مهم در پیاده کردن مدیریت فرایندمدار
پیاده کردن مدیریت فرایندمدار در مدرسه و برای بهبود کیفیت باید چند اصل مهمو کلیدی را بپذیریم:
- درک نیاز به تغییر
- داشتن تفکر و برنامهریزی استراتژیک
برای مدیریت فرایندمدار باید مدیر، برنامهریزی استراتژیک داشته باشد. اینبرنامهریزی در سطوح مختلف صورت میگیرد لیکن در تمام سطوح نظام آموزشیفرایند برنامهریزی استراتژیک دارای چهار مرحلهی زیر میباشد.
- تعیین سطح برنامهریزی
- گردآوری دادهها
- برنامهریزی
- اجرا و ارزیابی
- نتیجهی برنامهریزی استراتژیک تفکر استراتژیک است. دستیابی بهاین تفکر،مهمترین تجربهای است که برای مدیران حاصل میشود. بهبود و آیندهی جامعه،مستلزم انتخاب این شیوه تفکر است (مشایخ، 1374).
- هدفگذاری و تعیین اهداف واقعی و قابل دسترس
- پذیرفتن خطاها و حرکت در جهت از بین بردن آنها
- توجه بهمشارکت تمامی افراد ذینفع در امر آموزش. شامل: دانشآموزان، اولیا،معلمان، برای بهبود کیفیت
- اهمیت دادن بهکار تیمی و جایگزین نمودن کار تیمی بهجای کار فردی
- تمایل بهساده نمودن کارهای پیچیده
- توجه بهتدریجی و مستمر بودن کیفیتبخشی بهآموزش و پرهیز از کسب نتایجآنی و گسسته
3-3) ابزارهای اصلی کیفیت
اقداماتی که میتوان آنها را ابزارهای اصلی کیفیت نام گذارد، در عین ساده بودنبسیار قدرتمندند. این ابزارها عبارتند از:
1 - نمودارها
2 - هیستوگرام و نمودارهای دستی
3 - توفان فکری
4 - شیوهی گروه اسمی
5 - تحلیل پارتو
6 - نمودار جریان
7 - نمودار استخوان ماهی
هر یک از این ابزارها میتواند با کمک در موارد زیر برای بهبود کیفیت مفید باشد.
- درک اینکه در سیستم فرایند چه میگذرد؟
- تصمیمگیری دربارهی آنچه باید در مرحلهی بعد انجام داد و اینکه اولویت درکجاست؟
- عرضه مورد گزارش
- شرح برنامهها برای پیشبرد بهبود کیفیت
- روشن نمودن نتایج اقدامات صورت گرفته برای بهبود کیفیت (بوی دل، 1380(.
با وجود تنوع ابزارهای اصلی کیفیت، همهی آنها نوعی یادداشتبرداری مستمراست. از علتها و نحوهی انجام کار، بهنظر نگارنده هر مدیری میتواند خلاقیتداشته باشد و از روشهای ابتکاری نیز بهره گیرد. بههر صورت بهبود کیفیت آموزشبهصورت چرخه است که این نشان دهندهی استمرار و پویایی بهبود کیفیت میباشد.
4-3) چهار گام چرخهی بهبود کیفیت
هر چرخه دارای چهار گام اصلی است
تحرک بخشیدن بهمواجه با موضوع ریشهدارکردن جذب بهترین تغییرات، استقرار روشها سیستمها و راه حلهای بهبودیافته
روشن کردن وضعیتایجاد جهش تلاش برای تغییر بهبود و ارزیابی
گام اول: آمادگی برای برخورد با موضوع
در این گام باید تصمیم گرفت که روی کدام موضوع باید کار کرد و چه کسی بایداین کار را انجام دهد، بهعبارت دیگر در این گام اولویتبندی انجام میگیرد با توجهبهموقعیت و وضعیتی که در آن قرار گرفتهایم برای تشخیص موارد ذکر شده میتوان ازابزارها، روشها و مدلهای ارتقای مستمر کیفیت استفاده کرد.
گام دوم: روشن کردن وضعیت
در این مرحله باید بهمشاهده، جمعآوری دادهها و سپس تحلیل دادهها پرداخت.تقریبٹ همیشه بهتر است که این کار با ترسیم نمودار از فرایند آغاز شود. بهاین ترتیبمسأله را مستقیمٹ میتوان روشن کرد.
پس از این، فرایند را ضمن جریان کار آن باید دید. در ادامه لازم است که بهتحلیلفرایند پرداخته شود. شیوههای تحلیل فرایند جهت پاسخ بهاین سؤال که دلایل ممکنبرای اینکه امور آنچنان که مطلوب است نمیگردند، چه هستند؟ را میتوان برگزید.یک شیوهی مفید برای رسیدن بهپاسخ چنین سؤالی شیوهی پنج چرا است. در مواردپیچیده نیز میتوان از نمودار علت و معلولی بهره جست.
گام سوم: ایجاد جنبش
پس از تحلیل جامع وضعیت باید کوشید تا فرایند را چنان تغییر داد که بهبود موردنظر حاصل گردد. در این گام باید برنامهریزی و اقدام لازم انجام شود. در واقع در اینگام کوشش میشودکه راه حلهای مختلف انتخاب و از بین آنها بهترین راه حل بهبود،انتخاب و اجرا گردد. در بررسی راه حلهای ممکن، تا آنجا که ممکن است باید ازشیوهی توفان فکری استفاده کرد.
در این گام میتوان از نمودار جریانی جهت نشان دادن تغییرات حاصل نسبتبهوضعیت سابق بهره برد. برای کمک بهتدارک راه حلهای مختلف، همکاری تمامیافراد فعال در زمینهی فرایند لازم است. سپس باید این راه حلها را آزمود. پس ازآزمون تغییری خاص، باید با جمعآوری دادهها و بهارزیابی نتایج پرداخت. برایارزیابی باز باید بهجمعآوری دادهها، گفتگو با افراد درگیر، ترسیم منحنی و نمودارمیلهای، پارتو یا جریان پرداخت.
از تمامی این نکات نتیجه میگیریم که کدامیک از تغییرات ارزش ادغام در رونداستاندارد کار را دارد.
گام چهارم: ریشهدارکردن تغییرات
تا اینجا موضوعها انتخاب، وضعیت را مشاهده و تحلیل راه حلهای ممکن رافراهم و آزمایش کردیم. حالا باید این تغییرات موفق وارد روند انجام کار گردند.نتایج حاصل تثبیت و استاندارد شده از طریق برنامههای آموزشی وارد فرایند گردند ودوباره چرخه از نو آغاز شود و بهبود مستمر در کیفیت بهصورتی پویا تداوم یابد.
سخن آخر
مدارس ما نیازمند مدیران دانش و رهبران اثربخش و تحول آفرین در سازمانهاییادگیر هستند. مدیرانی که فرآیندمدار و آیندهگرا باشند. مدیران فرایندمدار، مدیرانیهستند که روشهای گردآوری منابع مالی، انسانی و دانش مورد نیاز برای نوآوری دربرنامهی درسی اثربخش را بهخوبی بشناسند. یعنی بهجای تمرکز در ورودیهایسیستم مدرسه، بهفرایند توجه شود و دیدگاههای آینده را بررسی کرده و راههاییبرای تغییر پیشنهاد کنند (تورانی، 1382).
مدیران مدارس هرگاه آموزش لازم را در جهت مدیریت فرآیندمدار و بهبود کیفیتفرا گرفته و باور کنند که هدف از کار ایشان، رضایت دانشآموزان است، خود در راهایجاد تغییر پیشقدم میشوند. ایشان درمییابند لازمهی فعالیت در جهت بهبود،انجام یک سری اقدامات اساسی است که لزومٹ اعمالی سخت و طاقتفرسا نیستندبلکه چون این اقدامات بر پایهی برنامهریزی، مشارکت عمومی، ایجاد توافق عمومیبههمراه ساده کردن امور پیچیده و بهکار بستن تجربهها برای جلوگیری از خطاهایمجدد میباشند، باعث افزایش رضایت شغلی و در نهایت باعث آسانترشدن و مدونگردیدن مدیریت خواهند شد.
ایشان با استفاده از ابزارهای کیفیت، مجموعهی علل را مشخص کرده و ضمناینکه سعی نمیکنند مشکلات را مخفی کنند، در جهت حل عیوب گام بر میدارندبرای حل مشکلات یا خطاها همیشه از آزمون خطا استفاده میکنند. آنان از چرخهیبهبود کیفیت استفاده میکنند تا دوبارهکاریها کم شود و خطاها در مراحل بعدیتکرار نشوند.
مدیران با استفاده از این نکات کلیدی، بر فرایندها مدیریت میکنند و بهاین وسیلهباعث افزایش کمیت یا کیفیت خروجیهای سیستم نسبت بهورودیهای آن میشوندو در نهایت باعث فرستادن دانشآموختگانی با علم و اخلاق بالا بهجامعه خواهندشد.